روزی استاد شهریار نامه ای از ثریا دریافت کرد که روی پاکت یا داخل آن نشانی از فرستنده اش نبود…
و در نامه نوشته شده بود
عکست را در مجله ای دیدم خیلی شکسته شده ای، سخت متاثر شدم. گفتم: خدای من این چهره ی دلداه ی من است؟ این همان شهریار است؟ این قیافه ی نجیب و دوست داشتنی دانشجوی چهل سال پیش مدرسه دار الفنون است؟
نه من خواب می بینم. سخت اشک ریختم
و روز بعد استاد پاسخ نامه دوست جوانیش را که پری خطاب می کرد چنین سرود:
ادامه متن در ادامه مطلب.